متاسفانه در سال های اخیر بازی های رایانه ای به ابزاری مناسب برای بیان دیدگاه های سیاسی و مذهبی برخی افراد خاص و افراطی تبدیل شده اند. آلوده کردن فضای سرگرمی با مفاهیم سیاسی و مذهبی، آن هم به منظور تلقین و گسترش ایدئولوژی خاص، کاری ناپسند و غیر اخلاقی به شمار می رود. در همین راستا در چند سال اخیر بازی های زیادی با مضامین ایدئولوژیک و مذهبی، بر اساس آموزه ها و داستان های موجود درکتب عهد جدید و قدیم ساخته و روانه بازار شده اند که در آن ها با دیدگاهی ویژه، به ارایه برداشتی خاص از عقاید مذهبی گروه های مختلف پرداخته می شود. بازی Darksiders یکی از بازی هایی است که با مضمون آخرالزمانی و بر اساس دیدگاه های اوانجلیکی ساخته و روانه بازار شده است.
در این بازی سعی شده تا تعریفی جدید از آرماگدون (نبرد خیر و شر در آخر زمان) ارایه شود. بازیکن با انجام این بازی به وضوح با برخی از عناصر کلیدی (هفت مهر، شیپور های ویژه و...) و اسامی برخی افراد و موجودات خاص (چهار سوار آپوکالیپس، سامایل و...) در ایجاد آرماگدون آشنا می شود.
* و اینک آرماگدون!
نژاد بشر در حال نابودی است و دنیا به عرصه جنگی خونین میان بهشت و جهنم تبدیل شده است. فرشتگان و موجودات جهنمی در قالب گلولههای آتشین به زمین و ساختمانها شهرها برخورد میکنند و در همه جای دنیا نشانههای آغاز نبرد "آرماگدون" و "دوران آخرالزمان" دیده میشود. در این میان "وار" (War)، یکی از "چهار سوار آپوکالیپس" برای ابلاغ فرمان نبرد نهایی و یا همان آرماگدون وارد میدان جنگ میشود.
وار در مسیر خود به "آبادون" (Abaddon)، فرمانده فرشتگان بهشتی برخورد میکند و متوجه میشود که سه سوار دیگر آپوکالیپس به دنیا فراخوانده نشدهاند و "هفتمین مهر" هم هنوز باز نشده است و تمام وقایع پیش آمده دسیسه موجودی به نام "ویرانگر" (Destroyer)- (این نام دقیقا مقابل نام خدا (Creator) آورده شده است)، حاکم جهنم، بوده و وار در نقشه او گرفتار شده است.
در همین حین "استراگا" (Straga) یکی از برگزیدگان ارتش ویرانگر، آبادون را در مقابل چشمان وار و "یوریل" (Uriel)- فرمانده دوم فرشتگان و جانشین آبادون- به قتل میرساند. وار با استراگا درگیر میشود، اما او نیز به دست استراگا کشته شده و به "شورای سوخته" (Charred Council) فرستاده میشود.
شورا پس از تشکیل جلسه، وار را مسئول برهم خوردن تعادل میان بهشت و جهنم و البته نابودی نژاد انسان و رخ دادن آرماگدون قبل از موعد تشخیص می دهد و او را به مرگ و نابودی محکوم می کند. اما وار از شورا درخواست میکند تا فرصتی در اختیار او قرار دهند تا مسبب اصلی مصیبت رخ داده را پیدا کرده و به شورا معرفی کند.
شورا با شرایطی خاص با درخواست وار موافقت می کند. آن ها موجودی به نام "مراقب" (Watcher) را با وار همراه می کنند تا تمامی رفتارهای او را تحت نظر و کنترل داشته باشد. دلیل این رفتار شورا، عدم اعتماد آن ها به عملکرد وار و جلوگیری از خشم او برای انتقامجویی مطرح می شود. زیرا به نظر شورا این انتقامجویی می تواند دوباره تعادل جهان را برهم زند.
با قبول شرط شورا، وار که تقریبا تمامی قدرتهای خود را از دست داده بود دوباره به دنیا بازمیگردد و متوجه میشود که بازگشت او 100 سال به درازا کشیده و در این مدت نژاد انسان کاملا نابود شده است و نیروهای ویرانگر جهنمی کنترل دنیا را در دست گرفتهاند.
وار با شیاطین و فرشتگانی که در زمین درحال نبرد با یکدیگرهستند وارد جنگ می شود و تعداد زیادی از آن ها را نابود می کند. سرانجام پس از کنکاش و جستجوی فراوان، وار با "سامایل" (Samael )، فرشته قدرتمندی که به دست ویرانگر در زمین اسیر شده بود مواجه می شود. سامایل از رازی مربوط به ویرانگر در "برج ملکوت" خبر می دهد و برای صحبت درمورد راز شروطی قایل می شود. او از وار می خواهد که با نابودی پنج نگهبان اصلی و مورد اطمینان ویرانگر در زمین، قدرت های از دست رفته او را دوباره احیا کند تا او هم در عوض مسیر برج ملکوت را برای وار آشکار سازد. اما مراقب، وار را از انجام این کار منع می کند و به او هشدار می دهد که درصورت قدرتمند شدن سامایل دنیا با چالشی اساسی روبرو خواهد شد.
اما وار بی توجه به هشدارهای مراقب، تصمیم می گیرد پنج نگهبان را از بین ببرد. برای راحتی کار، سامایل به کمک وار می آید و برای مدت محدودی او را از اسارت مراقب می رهاند.
وار به سراغ پنج نگهبان اصلی و مورد اعتماد ویرانگر می رود و پس از کشتن آن ها، قدرت های سامایل را احیا می کند و او را از بند نجات می دهد. سامایل (برخلاف رسم رفتار معمولی که از او انتظار می رود)، مسیر برج ملکوت را به وار نشان می دهد و وار به سمت برج رهسپار می شود. درون برج ملکوت، وار متوجه می شود که "عزرائیل" (Azrael )، (یکی از فرشتگان مقرب) در بند شده و به همین دلیل نسل بشر در زمین از بین رفته و تعادل دنیای انسان ها به هم خورده است. (از آنجایی که مرگ انسان ها زیر نظر عزرائیل صورت می گیرد و از قواعد خاصی پیروی می کند، اسارت عزرائیل موجب هرج و مرج در کشتار بشر و درنهایت نابودی نسل انسان شده است)
وار عزرائیل را از بند رها می سازد و او اقرار می کند که قصد داشته با کمک آبادون آپوکالیپس را زودتر موعد مقرر به راه اندازند، زیرا آن ها می ترسیدند که در اثر تاخیر در این کار، لشکر جهنم قدرت بیشتری پیدا کند و لشکر بهشت شکست بخورند. اما نقشه آن ها با مرگ آبادون با شکست مواجه شد.
(چنین تصوری که ممکن است لشکر خیر (آمریکا و هوادارانش) از لشکر شر (کشورهای اسلامی و ایران) شکست بخورد، همواره یکی از دغدغه اصلی در بین پروتستان ها بوده است. به همین دلیل آن ها معتقدند که باید هر چه زودتر ( زودتر از موعد مقرر- پایان جهان) جنگی بین لشکر خیر و شر رخ دهد (و بانی این جنگ لشکر خیر باشد) تا از رشد و قدرتمند شدن لشکر شر در آینده جلوگیری شود. علت اصلی وقوع جنگ ها و بحران های خاورمیانه را در این نوع دیدگاه می توان جستجو کرد. جالب اینجاست که آن ها در این آینده نگری افراطی تا حدی پیش می روند که مرگ فرمانده لشکر خیر را نیز پیشگویی می کنند و آن را عاملی برای شکست لشکر خیر و پیروزی لشکر شر و در نهایت بر هم خوردن تعادل دنیا معرفی می کنند. در چنین شرایطی باز هم جنگ! به عنوان عاملی موثر در برقراری تعادل در دنیا چاره ساز خواهد بود. پروژه 2012 نیز در همین راستا طراحی شده است و بعید نیست در این تاریخ آمریکا جنگی را علیه یکی از کشورهای خاورمیانه (ایران) آغاز کند!)
وار تصمیم می گیرد تا دوباره تعادل را به جهان بازگرداند. عزرائیل به وار توصیه می کند که برای بازگرداندن تعادل به جهان به سراغ "درخت دانش" (Tree of Knowledge) برود و از آن کمک بگیرد (درواقع درخت دانش اشاره به همان درختی است که آدم و حوا با خوردن میوه آن از بهشت رانده شدند. در اینجا به کاربرد این درخت در بهشت از دیدگاهی دیگر پرداخته شده است.)
وار با مراقب معامله ای انجام می دهد و با کمک عزرائیل وارد بهشت می شود و به سراغ درخت دانش می رود.
او از طریق درخت دانش رویایی می بیند که در آن آبادون پس از کشته شدن، به جهنم منتقل می شود و در آنجا زنی ناشناس (للیث- شیطانی که در ظاهر مار آدم و هوا را فریب داد) به او پیشنهاد می کند که "برای همیشه خدمتکار بهشت باشد یا به جهنم حکومت کند." آبادون هم دومین حالت را انتخاب می کند و به ویرانگر بدل می شود. با تبدیل آبادون به ویرانگر، او رسما به عنوان نگهبان هفتمین مهر انتخاب می شود و به این ترتیب مکان هفتمین مهر افشا می شود. درضمن پیشگویی اعلام می دارد که اقدام بعدی ویرانگر محاصره بهشت و نابودی آن است.
البته درخت دانش نکات مهم دیگر را نیز برای وار آشکار می سازد. وار متوجه می شود که شورای سوخته از قصد و نیت آبادون مطلع بوده و تصمیم به نابودی آن گرفته بود. اما از آنجایی که آن ها اجازه نابودی یکی از فرشتگان مقرب را نداشته اند و فقط سواران آپوکالیپس (آن هم با اعلام نبرد آرماگدون) می توانستند فرشتگان را نابود کنند، نقشه ای طراحی کردند تا وار را زودتر از موعد مقرر به زمین احضار کنند.
آن ها با اجرای این نقشه، وار را متهم به بر هم زدن تعادل می کنند و سپس برای پاک کردن این بدنامی، از او می خواهند که ویرانگر را نابود کند (باز هم بی اعتمادی، دروغگویی و دسیسه چینی، یکی از خصلت های خداگونه ها معرفی می شود. اندیشه ای که در برخی بازی های دیگر نیز به آن دامن زده می شود.)
پس از آگاهی از این موضوع، ناگهان وار در رویا خودش را می بیند که با شمشیری پشتش شکافته می شود و کشته می شود. وار پس از آگاهی از پیشگویی ها به نزد عزرائیل باز می گردد و همه ماجرا را برای او تعریف می کند. عزرائیل به وار توضیح می دهد، شمشیری که در رویا دیده شمشیر آرماگدون (Armageddon Blade ) نام داشته و شمشیری است که توانایی نابودی ویرانگر و باز کردن مهر هفتم را دارد. اما این شمشیر سال ها پیش توسط ویرانگر نابود شده و تکه های آن در سراسر جهان پخش شده است. وار تصمیم می گیرد که قطعات شمشیر را بیابد و دوباره شمشیر آرماگدون را بازسازی کند.
وار که برای پیدا کردن قطعات شمشیر آرماگدون مصمم شده بود، در ادامه ماموریتش با یوریل روبرو می شود و نبردی مرگبار بین آن ها ایجاد می شود. اما سرانجام وار موفق به شکست یوریل می شود و برخلاف اصرارهای بیش از حد مراقب، از کشتن وی صرفنظر می کند. او به یوریل درمورد ماهیت واقعی ویرانگر و ماجرای آبادون توضیح می دهد و او را از همه وقایع آگاه می سازد.
یوریل پس از شنیدن این موضوع بسیار خشمگین می شود و با لشگری که در اختیار دارد به جنگ ویرانگر می رود و طبق پیشگویی درخت دانش، شکست می خورد. در همین حین وار هم موفق می شود تکه های شمشیر آرماگدون را جمع آوری کرده و دوباره آن را بازسازی کند.
سرانجام وار با ویرانگر روبرو می شود، او به وار پیشنهاد می دهد که به ارتش جهنم ملحق شود. اما وار پیشنهاد ویرانگر را قبول نمی کند و با او وارد جنگ می شود. در نهایت وار موفق می شود چهره شیطانی ویرانگر را نابود کند و با آبادون واقعی درگیر شود. در یک درگیری مرگبار، وار، آبادون را نیز نابود می کند. سپس به سراغ هفتمین مهر می رود و تصمیم می گیرد آن را باز کند، اما مراقب مانع این کار می شود. او متوجه شده بود که وار قصد دارد با احیای قدرتش به سراغ شورای سوخته برود و به قصد انتقام آن ها را نابود کند (موردی که در بازیGod of War هم شاهد آن بودیم، انتقام از خدایان و یا خداگونه ها)
درست در لحظاتی که فکر می شد وار تسلیم قدرت های مراقب شده است، طبق پیشگویی های درخت دانش، یوریل شمشیر آرماگدون را در پشت وار فرو می کند و با یک ضربه هفتمین مهر را می گشاید. این کار باعث می شود که وار دوباره قدرت هایش را به دست آورد و از بند مراقب رهایی یابد.
وار از موقعیت پیش آمده استفاده می کند و مراقب را می کشد. پس از جدایی وار از یوریل، او به وار خاطرنشان می کند که از این پس همه فرشتگان و شیاطین به خاطر خیانت به شورای سوخته به دنبال او خواهند بود. او به وار می گوید که در این نبرد تنها است و نیاز به کمک دارد، در این هنگام سه شهاب گداخته از آسمان فرود می آیند و خبر از آمدن سه سوار آپوکالیپس دیگر می دهند...
* چهار سوار آپوکالیپس در مکاشفه یوحنا
پس از توضیح داستان بازی، بهتر است ابتدا کمی با ماهیت اصلی این چهار سوار و هفت مهر از دیدگاه مذهبی آشنا شویم و در ادامه سایر شخصیت های موجود در این داستان را نیز از دیدگاه مذهبی مورد تحلیل قرار دهیم.
* سوار اول: نبرد
همچنانکه محو تماشا بودم، "بره" نخستین مهر را گشود. ناگاه یکی از چهار موجود زنده، با صدایی همچون غرش رعد گفت: بیا!.
نگاه کردم و اسبی سفید دیدم. سوار بر اسب، کسی را دیدم که کمانی در دست و تاجی بر سر داشت. او اسب را به جلو می راند تا در نبردهای بسیار، پیروز شود و فاتح جنگ باشد.
(توجه داشته باشید که در این بازی جنگ است که وارد میدان آخرالزمان می شود و از سه سوار دیگر در قسمت اول بازی خبری نیست. در اینجا به دونکته مهم در مورد حظور جنگ در این بازی اشاره می کنم:
1- طبق نظر غربی ها (آمریکایی های پروتستان) ایجاد جنگ در این دوران اجتناب ناپذیر و لازم است. به همین دلیل در این بازی هم جنگ به میدان می آید.
2- شورای سوخته که کنایه ای از روسای تصمیم گیرنده برای ایجاد جنگ آخرالزمان هستند (روسای حاکم بر آمریکا)، می دانند که سرانجام جنگ باعث نابودی خود آن ها خواهد شد. اگر دقت داشته باشید در بازی برای جلوگیری از این واقعه، مراقب را مامور کنترل جنگ می کنند.)
* سوار دوم: نا آرامی
سپس "بره" مهر دوم را باز کرد. آنگاه شنیدم که موجود زنده دوم گفت: بیا!
اینبار اسبی سرخ پدیدار شد. به سوار آن شمشیری داده شده بود تا قادر باشد صلح و سلامتی را از زمین بردارد و به جای آن هرج و مرج ایجاد کند. درنتیجه، جنگ و خونریزی همه جا آغاز شد.
* سوار سوم: قحطی
چون "بره" مهر سوم را گشود، شنیدم که موجود زنده سوم گفت: بیا!
آنگاه اسب سیاهی را دیدم که سوارش ترازویی در دست داشت. سپس از میان چهار موجود زنده، صدایی به گوش رسید که می گفت: "یک قرص نان گندم، یا یک کیلو آرد جو، به قیمت مزد روزانه یک کارگر باشد. اما به روغن زیتون و شراب آسیبی نرسان."
* سوار چهارم: مرگ
چون "بره" مهر چهارم را گشود، صدای موجود زنده چهارم را شنیدم که گفت: بیا!.ناگاه اسب رنگ پریده ای ظاهر شد که سوارش مرگ نام داشت. به دنبال او اسب دیگری می آمد که نام سوارش دنیای مردگان بود. به آن دو قدرت و اختیار داده شده بود تا یک چهارم زمین را به وسیله جنگ، قحطی، بیماری و جانوران وحشی نابود کنند.
* هفت مهر و عواقب گشودن آن ها
1- مهر اول: ظاهر شدن سوار نبرد
2- مهر دوم: ظاهر شدن سوار نا آرامی
3- مهر سوم: ظاهر شدن سوار قحطی
4- مهر چهارم: ظاهر شدن سوار مرگ
5- مهر پنجم: ظاهر شدن قربانگاه
6- مهر ششم: ظاهر شدن غضب خداوند
7- مهر هفتم: ظاهر شدن سکوت مطلق
* معرفی برخی از شخصیت های بازی
در ادامه به معرفی برخی از شخصیت های نام برده شده در بازی می پردازیم و تفاوتها و شباهت های آن ها را با الگوهای آن ها درکتب مذهبی ارزیابی می کنیم.
* آبادون (در کتب مذهبی)
آبادون در لغت به معانی مختلفی همچون " مکان تباهی ویرانی"، "ویرانگر" و "ژرفای جهنم" به کار می رود. در "مکاشفه یوحنا" از آبادون به عنوان "پادشاه عذاب" و "فرشته نگهبان چاهی بی انتها" یاد می شود. درمورد طبیعت ذاتی آبادون بحث های زیادی وجود دارد، ولی در عبری این کلمه بیشتر برای "مردن و هلاک شدن" به کار می رود.
در کتاب "جایگاه فرشتگان"، آبادون اینگونه معرفی می شود:
اصطلاحی برای جهان سفلی، که به آن "آباددون" هم می گویند. این نگارش با یک حرف "د" مربوط به "زوهر" است.
اشارات انجیلی و توراتی
در کتاب مقدس یهودیان، نام آبادون به معنی مکان تباهی و ویرانی یا قلمروی مردگان به کار رفته است. در کتاب مقدس مسیحیان، آبادون به جای نام یک مکان، به عنوان یک موجود معرفی می شود. در کتاب مکاشفه یوحنا او به عنوان فرشته نگهبان چاهی بی انتها و یا پادشاه عذاب معرفی می شود. او با صورتی انسانی، تاجی بر سر، دندان های شیر، بال های ملخ، دم عقرب و موهایی بلند و سوار بر اسب توصیف می شود.
هویت آبادون
در برخی از اناجیل از آبادون به عنوان ضد مسیح (Antichrist) یا شیطان (Satan) هم یاد می کنند. برخی از متخصصین الهیات هم با توجه به کتاب مکاشفه، آبادون را فرشته کلید دار چاهی بدون انتها می دانند.
* آبادون (در بازی DS)
آبادون در ابتدا به عنوان فرمانده فرشتگان مقرب معرفی می شود و در انتها به ویرانگر و فرمانروای بهشت تبدیل می شود. به نظر می رسد چنین دیدگاهی ریشه در اعتقادات مسیحیت (کتاب مکاشفات یوحنا) داشته باشد. زیرا آبادون در دیدن یهود به عنوان نام مکان به کار می رود. این موجود در اعتقادات مسیحی، دارای دو بعد خوب و بد است که در این بازی به هر دو بعد آن پرداخته شده است.
* فرشتگان مقرب در ادیان
فرشتگان مقرب یا Archangel ها فرشتگانی هستند که از سایر فرشتگان، برتر و دارای درجه بالاتری هستند. این فرشتگان در تمامی ادیان یافت می شوند که بعضا نام آنها اندکی متفاوت است. اسلام، مسیحیت، یهودیت و زرتشت، ادیانی هستند که این فرشتگان را در یک مضمون و زمینه قرارداده و تقریبا وظایف یکسانی را بر آن ها می شمارند. اصل این لغت ریشه یونانی دارد.
* عزرائیل (در کتب مذهبی)
عزرائیل که به فرشته مرگ و ملکالموت هم معروف است، فرشتهای بلند مرتبه (جزو فرشتگان مقرب) است که در دین اسلام و یهود از او نام و سخن به میان آمده است. البته نام عزرائیل هرگز در قرآن ذکر نشده و از او فقط به عنوان ملک الموت نام برده شده است. این فرشته در اسلام از جایگاه و حرمت خاصی برخوردار است و مسلمانان برای او مقام و منزلت ویژه ای در نظر می گیرند.
در تصوف یهودی، عزرائیل را تجسمی از پلیدی می دانند (نه لزوما خود پلیدی). برخی اعتقادات و باورهای مذهبی، جایگاه عزرائیل را در سومین بهشت می دانند. در یکی از چهره های متصور شده برای این فرشته، او با چهار صورت، چهار هزار بال و بدنی مرکب از چشم و زبان به تعداد مردمانی که در زمین زندگی می کنند توصیف می شود. طبق برخی روایات عزرائیل آخرین فرشته ای است که می میرد. او را مسئول ثبت و یا حذف نام افرادی که در دنیا متولد می شوند و یا می میرند در دفتری بزرگ و قطور توصیف می شود.
عزرائیل، فرشته مرگ، کسی که مسئولیتی بس خطیر و به ظاهر ترسناکی برعهده دارد و آن جداسازی روح انسان از بدن در زمان موعود از قلمرو خاکی است. در قرآن هرگز از این نام برای او استفاده نشده ولی به جای آن لقب دلنشین ملک الموت را به او اعطا فرموده است. ("بگو فرشته مرگى که بر شما گمارده شده جانتان را مىستاند آنگاه به سوى پروردگارتان بازگردانیده مىشوید سوره سجده-آیه 11")
مبحث مردن بسیار جالب است و به آن بدین صورت اشاره شده که روح از همان جایی که وارد بدن شده بازپس گرفته می شود، از محلی بین دو ابرو که به نام "خافی" یا پنهان شناخته می شود. امتداد این نقطه در سر غده صنوبری است!
* عزرائیل (در بازی DS)
در این بازی عزرائیل فرشته مقربی است که مسئولیت رسیدگی به مرگ همه موجودات (در این بازی او را مسئول رسیدگی به مرگ همه موجودات می دانند) را بر عهده دارد. بر خلاف احترامی که دین اسلام برای این فرشته مقرب قایل است، در مسیحیت و یهود، جایگاه این فرشته بسیار ضعیف توصیف می شود. حتی در تصوف یهود او را تجسمی از پلیدی می دانند. در این بازی عزرائیل را فرشته ای خائن و جاه طلب معرفی می کنند.
* سامایل (در کتب مذهبی)
یکی از فرشتگان مهم در آموزه های تلمودکه با القابی نظیر "نابود کننده"، "اغوا گر" و "متهم کننده" از او یاد می شود. با برخی ملاحضات سامایل حد واسط خوبی و بدی قرار می گیرد.
سامایل را مترادف با شیطان (فرشته ای سقوط کرده) و رئیس ارواح شرور می دانند.
* در یهودیت
در آموزه های یهود سامایل به عنوان یکی از فرشتگان مرگ، نقشی کلیدی و بزرگ دارد. همچنین او به عنوان فرشته مرگ و رئیس فرمانروایان پنجمین بهشت، و یکی از هفت نایب السلطنه دنیا شناخته می شود که دو میلیون فرشته تحت اختیار و فرمان دارد. او در هفتمین بهشت اقامت دارد.
* در کابالا
در آیین کابالا ( Kabbalah )- (عرفان یهودی ) دو فرشته به این نام ها وجود دارند. در ابتدا سامایل و متاترون یکی بودند، جایی که خوبی و بدی با هم در حالت تعادل قرار داشتند و یکدیگر را خنثی می کردند، اما بعدها این وحدت از بین رفت و به دو فرشته مجزا- سامایل فرشته بدی و نماد اهریمن و متاترون فرشته خوبی- تبدیل شدند.
سامایل بعدها به نام "فرشته سقوط کرده " هم شهرت یافت (گاهی اوقات فرشته مرگ مرتبط با شیطان فرض می شود و برخی از اعمال شیطان مثل فریب حوا را به او نسبت می دهند)
به علاوه گفته شده که ظهور سامایل به صورت مار عظیم الجثه ای با دوازده بال بوده است. در آیین کابالا این اندیشه مطرح است که سامایل و متاترون پس از جدایی از یکدیگر شروع به دشمنی با هم کردند:
"سامایل دارای قدرت ها و ویژگی های اهریمنی و متاترون دارای نیروهای خوب بود. اما در حقیقت متاترون هم درست مثل سامایل فرشته مرگ بود و خدا هر روز درمورد روح و نحوه دریافت آن به متاترون تعلیم می داد. بنابراین متاترون این قدرت را داشت که هر جادویی را باطل کند (برای مثال، در یکی از افسانه ها متاترون تنها فرشته ای معرفی می شود که قدرتش به اندازه ای بود که سحر قوی دو جادوگر اهریمنی را که قصد بدست آوردن عرش خداوندی داشتند از بین برد). متاترون قوی ترین فرشته دنیای Briatic و همینطور "محرم اسرار خدا" هم بود. "
* سامایل (در بازی DS)
در بازی DS سامایل یکی از فرشتگان سقوط کرده معرفی می شود که بر سر حکومت بر جهان با ویرانگر درگیر می شود و پس از شکست خوردن از او به زمین تبعید می شود. او در زمین قدرت های خود را از دست می دهد و به بند کشیده می شود. سامایل کسی است که راه برج ملکوت و مخفیگاه ویرانگر را به وار نشان می دهد.
* تیامات (در کتب مذهبی)
در افسانه های بابلی، تیامات به عنوان هیولای آشوب و کهن ترین الهه اقیانوس معرفی می شود. همچنین تیامات یکی از نقش آفرینان اصلی در حماسه آفرینش بابلی یعنی داستان انوما الیش است.
* تیامات ( در بازی DS)
در بازی، تیامات اژدهایی مخوف معرفی می شود که به عنوان یکی از فرماندهان تحت فرمان ویرانگر، به بخشی از زمین حکومت می کند.
* مراقب (Watcher)- (در کتب مذهبی)
در انجیل به گروهی از فرشتگان سقوط کرده گفته می شود که با زنانی از نسل بشر ازدواج کرده و موجودات دورگه ای به نام نیمف ها را پدید می آورند. نام این موجودات در اولین و دومین کتاب انوخ (Enoch) و Jubilees ذکر شده است. بر طبق نوشته های موجود در کتاب انوخ، تعداد مراقب ها 200 عدد ذکر شده که البته فقط سرکرده آن ها دارای نام است.
* مراقب (در بازی DS)
در بازی DS، مراقب شیطانی معرفی می شود که از طرف شورای سوخته مامور مراقبت از وار می شود. این موجود مانند همه شیاطین بسیار مکار و حیله گر معرفی می شود. نکته جالب اینجاست که شورای سوخته برای کنترل وار، به شیاطین بیش از فرشتگان اعتماد می کنند!
* یوریل (Uriel)- (در کتب مذهبی)
یوریل به معنی آتش خداوند (Fire of God) یا نور خداوند (Light of God) است. او یکی از فرشتگان مقرب است که با شمشیری در دست راست و شعله ای آتشین در دست چپ تصویر می شود.
این فرشته در دین یهود از جایگاه ویژه ای برخوردار است. نام این فرشته به شکل کنونی در کتب مقدس باستانی عبری زبان ذکر نشده بود، ولی بعد ها این نام از مسیحیت وارد آیین یهودی شد.
* یوریل (در بازی DS)
یوریل به عنوان جانشین آبادون و یکی از فرشتگان مقرب در این بازی معرفی می شود. او فرشته ای پرخاشگر و جنگ طلب است و پس از کشته شدن آبادون، رهبری نبرد آرماگدون را به عهده می گیرد. یوریل توصیف شده در بازی، شباهت زیادی به توصیفات مسیحی از این فرشته دارد.
* The Charred Council
انجمن سوخته، نام انجمنی بسیار کهن و باستانی است که به عنوان میانجی بین بهشت و جهنم شناخته می شود. شکل گیری این انجمن به دلیل ایجاد تعادل میان بهشت و جهنم است.
* شیاطین و فرشتگان!
شاید جالب باشد که با اسامی برخی از فرشتگان و شیاطین دو دین یهود و مسیحیت آشنا شوید. اما نکته قابل تامل، مشترکات بین این دو دین است. برای درک بیشتر موضوع به این اسامی توجه کنید:
"Angels in Judaism"
Uriel
Samael
Metatron
"Demons in Judaism"
Samael
Lilith
Watcher (angel)
"Angels in Christianity"
Abaddon
Uriel
Metatron
"Demons in Christianity"
Watcher (angel)
Satan
Four Horsemen of the Apocalypse
Lilith
Abaddon
همانطور که در بالا هم اشاره شد، بازی Darksiders برداشت آزادی از کتاب مکاشفه یوحنی درمورد واقعه آرماگدون است. حال این سوال مطرح است که آرماگدون چیست؟ چه ارتباطی میان مسیحیت و یودیت در رابطه با واقعه آرماگدون وجود دارد؟ آیا چنین باوری از دین یهود به مسیحیت وارد شده یا به عکس از مسیحیت به دین یهود راه پیدا کرده است؟
برای پاسخ به این سوال ها لازم است تا ابتدا با پدیده جدیدی به نام مسیحیت صهیونیست آشنا شویم تا در خلال این آشنایی بتوانیم به تک تک این سوال ها پاسخ دهیم.
نظرات شما عزیزان: